امام زمان عجل الله

به نام حقیقت بخش هستی

امام زمان عجل الله

به نام حقیقت بخش هستی

یا ابا صالح

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

PRASIE TO MOHAMMAD AND MOHAMMAD DYNASTY

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن العسکری

صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه

الساعة و فی کل الساعة

ولیاً و حافظاًو قائداً

وناصراًو دلیلاًو عیناً

حتی تسکنه ارضک

طوعاًو تمتعه

فیها طویلاً

تقدیم به پیشگاه مولی صاحب الزمان ، قطب عالم امکان ،

 امام عالمیان ، ناموس دهر ، مدار عصر ، ولّی امر ،

حضرت بقیة الله ، حجة بن الحسن ،

صلوات الله و سلامه علیه ،

با امید دیدار چهرۀ تابناکش

در آروزی به پایان رسیدن

 دوران غم بار غیبتش

و با انتظار روز ظهور

 مقدّسش

آغاز امامت حضرت مهدی ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء

را به تمام شیعیان و محبین اهل بیت علیهم السلام

تبریک عرض میکنم

یا مهد ی

انا بقیة الله فی ارضه والمنتقم من اعدائه

منم باقیمانده حجتهای الهی در زمین ،منم انتقام گیرنده از دشمنان خداوند

بار خدایا .. حق را یاری رسان و باطل را نابود گردان ، که براستی باطل نابود شدنی است ،از شیعیان و یارانم کسانی را بر من وارد گردان که مایه روشنایی دیده باشند و سبب  تقویت و پشتگرمی ، و آنان را در پناه و امان خویش قرار ده به حق مهربانیت ای مهربانترین مهربانان .

                                                                      الامام المهدی (عج) – البحار 94/378

یا مهدی

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور         کلبه احزان  شود  روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده  حالت به  شود  دل بد مکن          وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور

دلهای مشتاق در انتظار مقدم کسی می طپدکه شمع وجودش

محفل آرای بزم وجود است و دریای جودش

روح بخش هر موجود که

بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء

شیفتگان هر بامدادبا یاد او سر از خواب بر می دارند

و شبانگاهان از هجر روی او دیده تر می سازند

که این ستاره تابان از پس پرده غیبت به درآید

وخاک مقدمش توتیای دیده دلدادگان شود

آغاز امامت حضرت ولی عصر (عج)

آغاز امامت حضرت صاحب الامر علیه السلام و غیبت صغری آن حضرت پس از شهادت امام عسکری علیه السلام است که تنها فرزند آن حضرت بودند .

این روز عید شیعه و اولین روز امامت و خلافت آخرین خلیفه و حجت بر حق، منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله الاعظم علیه السلام در سال 260 هجری است.

ولو أن أشیاعنا و فّقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء علیهم ،لما تأخر عنهم الیمین بلقائنا و لتعجّلت لهم السّعادة بمشاهدنتا علی حقّ المعرفة و صدقها منهم بنا ، فما یحبسنا عنهم إلا یتّصل بنا مّما نکرهه ولا نو ثره منهم .

اگر شیعیان ما – که خداوند آنان را بر طاعت خویش توفیق دهاد – در پایبندی به عهدی که با آنان بسته شده است هم دل می بودند و نسبت به ما حقیقتاً و براستی معرفت داشتند میمنت دیدار ما از آنان به تأخیر نمی افتاد و به زودی سعادت دیدارمان نصیب ایشان می شد . پس تنها چیزیکه آنها را از دیدار ما محروم می سازد کارهایی است که از آنها به ما   می رسد وما آنها را خوش نداریم و از آنان نمی پسندیم .

                                                                                      امام مهدی (عج) البحار الانوار 53/177

یا مهدی

چند وظیفه ما  نسبت به امام زمان (عج)

فراهم آوردن مقدمات ظهور امام زمان با تقویت انقلاب اسلامی و پیروی از مقام معظم رهبری

در خواست کردن ازخدابرای ثابت قدم بودن درراه امام زمان وحفظ دین وایمان درزمان غیبت

به یاد امام بودن بویژه در روزهای دوشنبه , پنجشنبه و جمعه ها

خواندن دعاهای مربوط به ایشان مانند دعای ندبه و عهدو...

تازه نمودن عهد و بیعت با امام زمان (عج) در هر روز

غمگین بودن و گریه کردن در فرا ق امام زمان (عج)

به دست آوردن رضایت و خشنودی امام زمان (عج)

ذکر فضایل و مناقب امام زمان (عج) برای دیگران

صبر و شکیبایی نمودن بر سختیها در زمان غیبت

اظهار اشتیاق نسبت به دیدار امام زمان (عج)

مایوس نشدن در زمان غیبت امام زمان (عج)

کسب معرفت نسبت به امام زمان (عج)

محبت داشتن نسبت به امام زمان (عج)

ادای حق امام زمان (عج) مانند خمس

فرستادن صلوات برای امام زمان (عج)

تعیین نکردن وقت برای ظهور امام

اطاعت کردن از امام زمان (عج)

عرض سلام و اردات به ایشان

در حالت انتظار بودن حضرت

خدمت کردن به ایشان

و ... 

 

**************************************************** 

 

معجزه  

  

مردی که شبی خوابیده بود و رؤیای فرشته‌ای را دید. و آن فرشته به او گفت که باران می‌آید، سیل می‌آید و همه جا را فرا می‌گیرد، ولی تو نمی‌میری. این اتفاق در یک دهکده کوچک ایتالیایی افتاد. و روز بعد باران شدیدی در گرفت و سیل عظیمی آمد و دستور دادند همه آن دهکده را تخلیه کنند. همه تخلیه کردند، حتا بازوی آن مرد را گرفتند و گفتند باید از این جا بروی. و آن مرد گفت نه، من خوابدیدم فرشته‌ای آمد و گفت باران می‌آید و سیل عظیمی می‌آید ولی تو نمی‌میری. من به نشانه‌ها اعتقاد دارم و بنابراین این جا می‌مانم. و روز بعد باران شدیدتر شد و سد استحکامش را از دست داد و خطر بزرگی برای این روستای کوچک به وجود آمد. آب تا طبقه اول بالا آمده بود. حتا با قایق به سراغ مرد رفتند و گفتند این سد به زودی می‌شکند و تو غرق می‌شوی، بیا برویم. و مرد گفت شما دارید ایمان مرا امتحان می‌کنید، من که به شما گفتم، فرشته‌ای را در خواب دیدم و به من گفت که سیل می‌آید، اما من نخواهم مرد. من اینجا می‌مانم تا ایمان ایتالیایی خودم را ثابت  کنم. تمام تلویزیون‌ها و شبکه‌های خبری ایتالیا در آن جا جمع شده بودند. آب به سقف رسیده بود و مرد تنها آن جا مانده بود و همه می‌خواستند از مردی تصویر برداری کنند که به ایمان ایتالیایی خودش پایبند بود. اما پلیس راضی نبود و حتا یک هلی‌کوپتر فرستاد و برای سومین بار سعی کردند او را نجات بدهند. اما آن مرد گفت: نه، فرشته‌ها راست می‌گویند، حق با فرشته‌هاست،شما اشتباه می‌کنید و من می‌مانم. نیم ساعت بعد، سد شکست و سیل وارد شهر شد و آن مرد را کشت. مرد به بهشت کاتولیک‌ها رفت که فرشتگان زیادی دارد، چون مرد بسیار مؤمنی بود. و پطرس قدیس که دربانِ بهشت است، گفت: شما می‌توانید وارد بشوید، چون انسان مؤمنی هستید. مرد گفت: نه، نه، نه، من هیچ وقت وارد این جا نمی‌شوم. به خاطر این که مالک این محل یک دروغگوست و به من دروغ گفت. شما آبروی خانواده من را بردید. چون حالا در آن جا، همه تلویزیون‌ها و مردم نشسته‌اند و به خانواده من می‌خندند. من هیچ نمی‌خواهم به بهشت بروم، من به جهنم می‌روم. چون شیطان به من هیچ قولی نداد. پطرس قدیس گفت: خوب، نه،او هیچ وقت دروغ نگفته، شاید پیر شده، من می‌روم ازش بپرسم.و بعد پطرس قدیس وارد شد و نیم ساعت با خدا صحبت کرد و بعداز نیم ساعت برگشت و گفت: بله، من با خدا صحبت کردم. او برای شما یک فرشته فرستاده بود تا نشانه‌ای به تو بدهد که از آن سیل نجات می‌یابی. ولی خوب، در کنارش، سه گروه نجات هم برایت فرستاد، ولی قبول نکردی. پس وقتی نشانه‌ها را می‌خوانید، ممکن است آن که انتظار دارید،نباشد. چون خداوند خودش را به ساده‌ترین شکل ممکن تجلی می‌بخشد. ولی ما منتظر پدیده‌های خارق‌العاده‌ای هستیم و معجزه‌ای را که پیش روی ماست، نمی‌بینیم. باید به لحظه جادوینی که در هر روز زندگی وجود دارد توجه کنیم. باید به لحظه جادوینی که می‌تواندزندگی شما را برای همیشه عوض کند، توجه کنید. یک نویسنده زمانی گفت :رزم‌آور نور یک میلیمتر اقبال دارد. راز زندگی دنبال کردنِ این یک میلیمتر اقبال است. 

 

****************************************************  

 

السلام علیک یا بقیة الله العظم ارواحنافداه  

 

السلام علیک یا اباصالح المهدی .  سلام بر تنها دلیل ادامه حیات سلام بر منتقم خون شهید کربلا ، سلام بر آخرین حجت خداوند تبارک و تعالی در جهان هستی . اوست که به إذن پروردگار روزی خواهد آمد ... آری خواهد آمد....

و به یقین که خواهد آمد... و حکومت عدل الهی را در جهان هستی پیاده می سازد. تنها کسی که ریشه ظلم را می کند و عالم را از عدل و داد پر می کند . ثانیه ها ، دقایق ، ساعت ها ، روزها ، هفته ها ، ماه ها ، سالها،....در پس گذرند و ما به انتظار آن لحظه ... آری به انتظار ...

انتظار... چه شیرین است انتظار با درک و معرفت امام عصر ع خویش . بیایید با معرفت عمیق به انتظار فرج مولایمان مهدی (عج) بنشینیم . و برای فرج او نه تنها دعا بلکه هر چه از دل و نهادمان بر میآید برای حضرت حجّت دریغ نکنیم . برای انتظار فرج معصیت و گناه نکنیم و اعمال مان به گونه ای باشد که امام عصر (عج) خویش را نرنجانیم . در دل جمکرانی بنا کنیم و هر لحظه که در این دنیای وانفسا دلتنگ شدیم به جمکران دل برویم و با حضرت مناجات و درد و دل کنیم .

منتظر واقعی کسی است که شعارش با نیّت و عملش یکی باشد ...

ان شاء الله که همه ی ما بتوانیم از منتظران واقعی حضرت مهدی

عجل الله تعالی فرجه الشریف باشیم .  

 

***************************************************** 

 

یا ابا صالح المهدی ادرکنی  

 

قلم اسرار میکند که در مورد شما بنویسد و ارادت و علاقه اش را در نسبت به شما ابراز نماید  ولی باز با این عشق و علاقه که نسبت به شما دارد به چشم حسادت میکند چون چشم هر وقت نام شما را میشنود بی اراده اشک در آن حلقه زده و شروع به باریدن میکند.
ولی قلم اینگونه نیست چون پیدا کردن واژه هایی برای وصف و درد  و دل با شما خیلی سخت و مشکل است ، با این وجود قلم میخواهد بنویسد قلم می خواهد از خوشحالی عصر روز پنج شنبه و غربت و ناراحتی عصر روز جمعه بنویسد ، خوشحالی بخاطر اینکه شاید بیایی و ناراحتی بخاطر اینکه این جمعه هم گذشت  بدون این که روی شما را ببیند  و بانگ انا المهدی شما را بشنود  .
در عصر جمعه حسادت قلم  به چشم بیشتر می شود  چون چشم مثل ابر بهاری شروع به باریدن می کند و خود اشکها حرفهای زیادی برای گفتن با شما دارد . چشم می داند که لیاقت دیدن اربابی مثل شما را ندارد و با خود می گوید :
«همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی ... چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی»
وبازهم در انتظار جمعه آینده روز شماری می کند شاید روزی به آرزوی خود برسد ....
  

 

***************************************************** 

 

  

«اللهم عجل لولیک الفرج»

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد